دوست پسر دمدمی مزاج
پارت 30
ات : راستشو بگم ، آره خوشم اومد .
ج : خب امشب خودمو بهت هدیه میدم !.
ات : حالا بعد یکاریش میکنیم .
جونگکوک با سر تایید کرد و شروع کردن به صبحونه خوردن .
جونگکوک خواست بلند بشه که گوشیش زنگ خورد .
چه سو بود .
چ : جونگکوک ، ات اونجاست ؟؟
ج : آره چطور ؟؟
چ : امروز تولدشه یادت هست ؟؟ طوری گفت که فقط جونگکوک بشنوه و ات متوجه نشه .
ج : آها راست میگی باشه الان میام اون پرونده های که آوردی رو بررسی میکنم .
چ : باشه زودتر بیا دیر میشه .
جونگکوک بلند شد .
ج : دیرمه ، چه سو گفت برم کارم داره .
ات : باشه عزیزم برو ، چی میای خونه ؟؟
ج : باید با هم بریم یه جایی میام دنبالت رود میام آماده باش دو ساعت دیگه میام دنبالت .
ات : اوهوم .
جونگکوک رفت .
چه سو تو ماشین منتظرش بود .
ج : سریع برو بهش گفتم زود میام فقط 1 ساعت نیم وقت داریم .
اول برو گل فروشی .
ادامه دارد ... .
ات : راستشو بگم ، آره خوشم اومد .
ج : خب امشب خودمو بهت هدیه میدم !.
ات : حالا بعد یکاریش میکنیم .
جونگکوک با سر تایید کرد و شروع کردن به صبحونه خوردن .
جونگکوک خواست بلند بشه که گوشیش زنگ خورد .
چه سو بود .
چ : جونگکوک ، ات اونجاست ؟؟
ج : آره چطور ؟؟
چ : امروز تولدشه یادت هست ؟؟ طوری گفت که فقط جونگکوک بشنوه و ات متوجه نشه .
ج : آها راست میگی باشه الان میام اون پرونده های که آوردی رو بررسی میکنم .
چ : باشه زودتر بیا دیر میشه .
جونگکوک بلند شد .
ج : دیرمه ، چه سو گفت برم کارم داره .
ات : باشه عزیزم برو ، چی میای خونه ؟؟
ج : باید با هم بریم یه جایی میام دنبالت رود میام آماده باش دو ساعت دیگه میام دنبالت .
ات : اوهوم .
جونگکوک رفت .
چه سو تو ماشین منتظرش بود .
ج : سریع برو بهش گفتم زود میام فقط 1 ساعت نیم وقت داریم .
اول برو گل فروشی .
ادامه دارد ... .
- ۱۳.۰k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط